دختر شینا

ساخت وبلاگ
برف می بارید و گرمای وجودت در تنم

باورم هرگز نمی آمد، خدا.. این منم؟

این منم، مثل نگاه پنجره در باغ ها

حسرتی دارم به دیدار و نگاه گلشنم

آفتاب از گوشه ی ایوان کمی تابید و رفت

رفت تا در اوج خاموشی تو را باور کنم

گاه از درز در و دیوار بادی می وزید

میرسانید از تو پیغامی به جان و بر تنم

سوز می آمد به قلب ناگزیر و خسته ام

می تپید و یاری ام می کرد بر این ماندنم

این من و یاد تو و این انتظار و دردها

این نگاهم بر در و آواز هجران خواندنم...

دختر شینا...
ما را در سایت دختر شینا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bigheid بازدید : 117 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 3:53

 

چند روزیست که در جستجوی امروزم
چشم بر یازده تیر ، فقط می دوزم


اصلا این شعر ،تولد، و سرور و شادی
شده خود مایه عیدانه، شده نوروزم


توئی پروانه، توئی شمع، و من هر لحظه
به هوای نفست ، بال زنم، می سوزم


اصلا انگار که شعر از تو مدد می گیرد
طبع شاعر شده خودخوان و خدا آموزم


تویی زهرای من و عشق خودش می داند
که حضورت شده انسی به شب و هرروزم...

دختر شینا...
ما را در سایت دختر شینا دنبال می کنید

برچسب : یازده, نویسنده : bigheid بازدید : 121 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 3:53

تا دم در دانشگاه بدرقه اش کردم . کارت ورود به جلسه شو با سنجاق قفلی که از خونه آورده بود به لباسش حلق آویز! کرد و رفت داخل.  امروز به قولی براش روز سرنوشته. سرنوشتی که یکسال براش زحمت کشیده و از زندگیش براش هزینه کرده تا به نتیجه برسه. پشت در جمعیت زیادی از پدر مادرها ایستاده بودن و تو افق نگاهشون می شد خیلی چیزا رو دید.  انگار چهره هاشون داد می زد که چقدر برای موفقیت بچه هاشون زحمت کشیدن و چقدر ب دختر شینا...
ما را در سایت دختر شینا دنبال می کنید

برچسب : کنکور, نویسنده : bigheid بازدید : 94 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 3:53

زندگی آینه وصل خداست و شکوه نفس پنجره هاستزندگی یعنی دشت زندگی یعنی رود زندگی یعنی سرو سر سجاده سجود زندگی یعنی عشق به تماشای خدا فصل تابیدن دل فصل خندیدن ماه به روی خاطره ها زندگی یعنی شور شور شیرین دعا زندگی یعنی دست به سوی او بالا زندگی ایمان است به بلندای خدا به نگاه بابا به دعای مادر زندگی خوش نقش است به محبت های بی دریغ خواهر زندگی زیبا نیست بی برادر هرگز بی وجود روی نازنین همسر زندگی بودن ه دختر شینا...
ما را در سایت دختر شینا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bigheid بازدید : 99 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 3:53

  کاش با وصل رضا زندگی ام توام بودنفسم با تپش اشک و دعا نم نم بود کاش گاهی به نگاهی دل من شاد کند خانه اش رفتم و مسکین و غنی درهم بود از کرم وسعت روزی من عاصی شد دیدن گنبد و صحنی که خودش مرهم بود او رضا هست رضا خوانده خدایش زیرا از ازل تا به ابد شافع هر آدم بود من نبودم به حضورش ولی انگار رضا کنج ایوان طلا منتظرم هر دم بود عرق شرم به رویم بنشست و قدم ناخودآگاه سوی باب رضایش خم بود او مرا خواسته و دختر شینا...
ما را در سایت دختر شینا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bigheid بازدید : 117 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 3:53

در تیرماه امسال ، به اتفاق دانش آموزان، در اردوی مشهدالرضا سیر می کردم که این خبر ناگوار رو زهرا بهم داد. به دختربچه 7 ساله اردبیلی تجاوز شده و او به شکل دردناکی به قتل رسیده.این شعر تقدیم به روح پاک آتنا و همه ی آتناهای سرزمینم: نقشه ی دنیا عجب پیچیده است خالق از هر خوب و بد ریسیده است از ازل در لوح و مشق سرنوشت خوب و بد را هر دو باهم دیده است گاه لبخندی پر از شادی به لب از طلوعی که خدا تابیده ا دختر شینا...
ما را در سایت دختر شینا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bigheid بازدید : 113 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 3:53

دروازه ی دل من دلخسته گاه گاه وا می شود به روی بغض های قتلگاهآنجا که تیغ با دل سنگش جدا نمود سر از تن برادر و خواهر کشید آه آنجا که دید روی خدا را حسین و گفت جن و ملک فدای تو ای مظهر اله تو غرق خون و غرق خدای خودت شی دریای عشق جلوه نمود از شعاع ماه  مصباح آفرینش هستی توئی حسین خود سر به نیزه و ما با تو سر به راه ای پادشاه عالم عشاق ای حسین ای بهترین معلم ایثار و عز و جاه دشمن سر مقام، مقام سر تو ر دختر شینا...
ما را در سایت دختر شینا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bigheid بازدید : 96 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 3:53

- رفتم نونوایی ، پرسیدم آخرین نفر کیه ، خانومه یه نگاهی کرد و خیلی حق به جانب گفت: شما !

- تو اتاق حسابداری بودم. خانومه اومد زل زد به من گفت: کسی نیست؟ گفتم: بستگی داره به این که منو آدم حساب کنی یا نه؟!

-قلیون ، سیگار، تریاک، پیپ - قلیونی، سیگاری، تریاکی، پی پی !

دختر شینا...
ما را در سایت دختر شینا دنبال می کنید

برچسب : عنوان, نویسنده : bigheid بازدید : 110 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 3:53

 

سرش روی شانه ام بود و اشک می ریخت...

شانه ام برای سرش خیلی کوچک بود...

دختر شینا...
ما را در سایت دختر شینا دنبال می کنید

برچسب : غلامی, نویسنده : bigheid بازدید : 87 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 3:53